دردسرهای من با تعمیرات مکانیزم صندلی توی خونه

۴ بازديد

داستان از یه صبح کسل‌کننده شروع شد. نشسته بودم پشت میز، خواستم صندلی رو یه ذره عقب‌تر ببرم که یهو صدای “تق!” اومد و پشتی صندلی قفل کرد. هر چی زور زدم صاف بشه، نشد. اون‌جا فهمیدم دردسر جدیدی شروع شده: وقت تعمیرات مکانیزم صندلی رسیده. اولش گفتم ولش کن، ولی بعد که دیدم صندلی مثل مجسمه خشک شده، گفتم نه، باید خودم دست‌به‌کار بشم. این اولین تجربه‌ی جدی من توی تعمیرات مکانیزم صندلی بود، و راستش از همون لحظه اول فهمیدم قراره ماجرا پرچالش بشه.

چطور فهمیدم وقتش رسیده برم سراغ تعمیرات مکانیزم صندلی

یه مدت قبل از اینکه صندلی قفل کنه، نشونه‌هاش کم‌کم ظاهر شده بود. وقتی تکیه می‌دادم بهش، یه صدای جیرجیر می‌اومد. بعد هم دیدم صندلی عقب نمی‌ره، انگار فنرش خسته شده بود. از اون موقعا باید می‌فهمیدم وقتشه برم سراغ تعمیرات مکانیزم صندلی، ولی خب مثل همیشه پشت گوش انداختم. تا اینکه اون روز دیگه کامل قفل کرد و صندلی تبدیل شد به یه تیکه آهن بی‌حرکت. اون‌جا دیگه مطمئن شدم که یا باید بندازمش دور یا خودم بیفتم به جونش. و خب من آدمی نیستم که راحت تسلیم شم ???? پس رفتم سراغ جعبه ابزار و گفتم: “بسم‌الله، شروع کنیم به تعمیرات مکانیزم صندلی.”

ابزارایی که برای تعمیرات مکانیزم صندلی استفاده کردم

راستش هیچ ابزار خاصی نداشتم. یه پیچ‌گوشتی دوسو، یه آچار فرانسه، یه اسپری روغن و یه ذره صبر! صندلی رو برعکس کردم، زیرش رو نگاه کردم، اونجایی که فنر و اهرم قفل و تنظیم زاویه هست، همون بخش مکانیزمه. اول با اسپری روغن همه‌جا رو چرب کردم تا اگه چیزی گیر کرده، آزاد شه. بعد پیچ‌ها رو یکی‌یکی باز کردم. بعضیاش به زور باز می‌شدن، ولی بالاخره همه رو درآوردم. وسط کار با خودم گفتم عجب دنیای پیچیده‌ایه این مکانیزم! اما حس خوبی داشتم، چون خودم داشتم یاد می‌گرفتم تعمیرات مکانیزم صندلی یعنی چی.

اشتباهاتی که وسط تعمیرات مکانیزم صندلی انجام دادم

مثل هر کار فنی دیگه، اشتباه هم کم نداشتم! اولین اشتباهم این بود که پیچ‌ها رو بدون علامت باز کردم و بعد یادم رفت کدوم کجا بود ???? مجبور شدم نصفه‌شب بشینم و حدس بزنم هر پیچ مال کدوم بخشه. دوم اینکه روغن زیادی زدم، جوری که بعد از بستن، صندلی تا چند روز بوی گاراژ می‌داد! ولی خب با همین اشتباه‌ها تجربه گرفتم. فهمیدم برای تعمیرات مکانیزم صندلی باید حوصله، دقت و یه کم هوش فنی داشته باشی. و البته یه ذهن آروم، چون اگه عجله کنی، یا فنر در می‌ره، یا اعصابت ????

نتیجه آخر بعد از کلی کلنجار با تعمیرات مکانیزم صندلی

بعد از دو ساعت کلنجار، بالاخره صندلی رو بستم. نشستم روش با ترس، ولی وقتی با یه فشار کوچیک عقب رفت و فنرش نرم کار کرد، لبخند زدم. اون حس موفقیت بعد از تعمیرات مکانیزم صندلی واقعاً وصف‌ناپذیره. هم پول تعمیرکار تو جیبت می‌مونه، هم یه چیزی یاد می‌گیری که به دردت می‌خوره. الان هر وقت صدای صندلی یکی از دوستام در میاد، سریع می‌گم: “بده من، من خودم استاد تعمیرات مکانیزم صندلی‌ام!” ????
از اون روز به بعد یاد گرفتم هیچ وسیله‌ای بی‌دلیل خراب نمی‌شه، فقط باید حوصله داشته باشی و با دل بری سراغش.

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.